ایدهها کلید نوآوری هستند و بدون آنها، چیزی برای اجرا وجود نخواهد داشت. از آنجا که اجرا کلید یادگیری است، ایدههای جدیدی برای ایجاد هر نوع بهبودی ضروری میباشند.
بدیهی است که دستیابی به یکایده به معنای ایجاد نوآوری نمیباشد و نیازمند طی کردن یک فرایند سیستماتیک برای مدیریت ایدهها، گزینش کردن موارد با کیفیت و پرورش ایده تا مرحله اجرا میباشد.
آنچه در ایده پردازی اهمیت دارد خارج شدن از بند عادتها و روالهای قدیمی و به عبارتی دستیابی به تفکری خارج از چارچوب است. برای دستیابی به این موقعیت، که چندان راحت نیست، تصمیم گرفتهایم به تولید ایده بهعنوان یک کل نگاه کنیم و همچنین برخی از نکات، ابزارها و تکنیکهای مورد علاقه خود را معرفی کنیم که میتوانند برای تولید ایدههای جدید بهطور سیستماتیکتر مورد استفاده قرار گیرند.
ایده پردازی به فرایند ایجاد، توسعه و برقراری ارتباط با ایدههای انتزاعی، عینی یا بصری گفته میشود.
ایده پردازی بخش مقدماتی قیف مدیریت ایده است و بر ارائه راه حلهای ممکن برای مشکلات و فرصتهای احتمالی یا واقعی متمرکز است.
همانطور که پیشتر گفته شد، پیشرفت ما به ایدههای جدیدی بستگی دارد که هنگام مواجه به یک مانع ایجاد میشوند. موانع میتوانند آشکارا در مسیر ما قرار گیرند و یا به صورت نامحسوس مانع رشد ما شوند.
راههای زیادی برای کشف و جمعآوری ایده در یک سازمان وجود دارد اما به یاد داشته باشید وقتی نوبت به ایده پردازی برای کشف یک فرصت جدید در سازمان شما میرسد، تولید و جمعآوری ایدههای جدید از کارکنانتان بهترین راه برای کشف دانش خلاقانه و ضمنی است. همچنین این کار به شما کمک میکند تا در فرایند ایجاد ایده مرتبط بمانید و در سازمان خود تغییرات مثبتی ایجاد کنید.
همانطور که در تصویر یک مشاهده میکنید مسیرهای متنوعی برای جذب ایدههای جدید وجود دارد که میتوانند از منابع داخلی یا خارجی سازمان نشات بگیرند.
چالش ایده شکلی هدفمند از نوآوری است که شما یک مشکل یا فرصت را با امید به ارائه راه حلهای خلاقانه مطرح میکنید. هدف از چالش ایده، ایده پردازی و تولید ایده پیرامون یک موضوع از پیش تعریف شده برای مدت زمان محدود میباشد.
توجه داشته باشید که چالش ایده میتواند به دو صورت مسأله محور و راه حل محور باشد و شما باید ابتدا روشن کنید که آیا به دنبال شناسایی چالشها هستید یا میخواهید راه حلهای بالقوه برای آنها ایجاد کنید.
فرایند چالشایده معمولاً از یک دستورالعمل به نام ” الماس دوتایی خلاقیت” پیروی میکند.
نیمه اول این الماس مرحله مشکل است که میتوان آن را به دو مرحله به نام کشف و تعریف تقسیم کرد.
کشف مشکل شامل جستجوی انواع چالشهای فوری و ارزیابی اهمیت آنها است. تعریف مشکل به معنای تجزیه و تحلیل برای شناسایی موضوعات تکرار شونده، گروهبندی ایدهها برای اصلاح هر مشکل تعریف شده و در نهایت، انتخاب یک یا چند مشکل برای تمرکز اولیه است.
نیمه دوم الماس مرحله حل است که شامل توسعه و تحویل است. توسعه راه حل به معنای ارائه ایدهها و مفاهیمی برای حل مشکلات ذکر شده و اصلاح آن در تسهیل اجرای آن است. تحویل راه حل آخرین بخش راه حل است. این اساساً به معنای انتخاب راهحلهایی است که بیشترین پتانسیل را برای پیادهسازی و تحویل واقعی نشان میدهند.
تکنیک SCAMPER توسط Bob Eberle ایجاد شده است و روشی است که برای حل مسأله و تفکر خلاق استفاده میشود. هدف SCAMPER این است که برخی از بخشهای ایده یا فرآیند موجود را برای دستیابی به بهترین راهحل اصلاح کند. این شامل هفت عمل است که میتواند برای جایگزینی قطعات در فرآیند استفاده شود.
این تکنیک همچنین به عنوان تکنیک شش کلاه فکری شناخته میشود، این روش توسط ادوارد دی بونو ابداع شد که شامل نقش آفرینی میشود. در یک گروه شش نفره، هر فرد نقش متفاوتی را بر عهده میگیرد و در قالب آن نقش به مشکل رسیدگی میکند. یکی از شرکتکنندگان از منطق برای فکر کردن به مشکل استفاده میکند، دیگری از خوشبینی استفاده میکند، سومی نقش مدافع شیطان را بازی میکند. افردا باقی مانده نقشهایی را برای احساسات، خلاقیت و مدیریت بر عهده میگیرند. هر فرد با توجه به نقشی که بر عهده گرفته است به مسأله یا راه حل نگاه میکند. این روش میتواند دیدگاههای بسیار بیشتری را نسبت به هر تکنیک دیگری مطرح کند.
هنگامی که با نیروی کار، اکوسیستم و مشتریان ایده ایجاد میکنید، بینش ارزشمندی را برای بهبود فرآیندها، ایجاد محصولات یا خدمات موفق، حل اختلال در بازارها و موارد دیگر جمعآوری خواهید کرد. اما مجموعهای از ایدهها، هرچقدر هم نوآورانه، بدون طی کردن مسیر مناسب و رسیدن به مرحله اجرا منجر به ایجاد ارزش افزوده و بهبود نخواهد شد.
در ادامه به 10 قدم که در رسیدن از ایده تا اجرا به آن نیاز دارید به اختصار اشاره شده است.
چه نتیجه یک نشست ایده پردازی را انتخاب کرده باشید، چه اعلانی در سیستم مدیریت ایده خود داشته باشید، یا یادداشتی را از یک جعبه پیشنهاد باز کرده باشید، همه نقطه شروع یکسانی دارند؛انتخاب ایده!
فراموش نکنید که فقط به این دلیل که شخصی ایدهای را خودش پیشنهاد کرده است، به این معنا نیست که همیشه فرد مناسبی برای تکمیل آن است. به عنوان یک رهبر نوآوری، این بر عهده شما است که فردی را با نقاط قوت، انگیزه حرفهای و تجربه مناسب برای ارائه این پروژه به روشی معنادار بیابید؛ نوآوری نباید در اولویت دوم قرار بگیرد.
در این مرحله، شما همچنین میخواهید مطمئن شوید منابع کافی برای شروع تحقیق در اختیار فردی که برای رهبری این ایده انتخاب شده است قرار خواهد داشت. اگر در این مرحله نتوانید منابع اولیه را تفویض کنید، در اجرای آن با مشکلات بزرگی روبرو خواهید شد.
هیچ الزامی وجود ندارد که ایده انتخابی شما یک مورد تجاری تمام عیار باشد. در این مرحله، یکایده به عنوان یک فرضیه درک میشود و ممکن است بعداً تغییر یابد.
تمام جنبههای فرصت بالقوه خود را مانند یک سرمایهگذار به صورت تحلیلی ارزیابی کنید. هرچه پروژه بزرگتر باشد، ROI ایده بیشتر مورد بررسی قرار میگیرد. جنبههای کلیدی ارزیابی کلی شما عبارتند از:
با توجه به آن که ROI همیشه ارزش مالی را منعکس نمیکند، مهم است که کاملاً از مزایا و خطرات ناشی از پروژه خود آگاه باشید.
نظرات افراد آگاه از بازار، رقبا، مدل کسب و کار و تجربه تجاری مشابه را جمعآوری کنید. تخصص عملی آنها و مشتریان هدف به پیشبینی احتمال موفقیتایده کمک میکند. آزمایش واقعی زمانی است که محصول راهاندازی میشود، اما این تحقیقات اولیه میتواند به شما راهنماییهای زیاد کند.
۱-سعی کنید طیف وسیعی از نظرات را ایجاد کنید. این اساساً همان کاری است که در مرحله ۲ انجام دادید، اما در این مرحله از نظرات دیگران هم بهره خواهید برد. ۲-جامعه خود را بیابید – چه سهامداران، چه کارمندان یا مشتریان شما.
با توجه به بازخورد، تغییرات لازم را در محصول، استراتژی و طرح تجاری خود ایجاد کنید. سرمایه مورد نیاز برای دستیابی به اهداف تعیین شده را پیشبینی کنید. یک برنامه اجرایی با اهداف اصلی در کوتاه مدت و اینکه چه کسی آنها را اجرا خواهد کرد طراحی کنید.
در این مرحله، همچنین باید به فکر تأمین سرمایه مورد نیاز برای تبدیل این ایده به واقعیت باشید، زیرا به احتمال زیاد به دنبال بودجه یا حداقل منابع خواهید بود.
به جای اینکه هدف بیش از حد بلند پروازانه ایجاد یک محصول نهایی را فوراً برای خود تعیین کنید، ابتدا روی سادهسازی و دستیابی به حداقل پیشنهادی که وجود دارد تمرکز کنید. مهم است که امکان تغییر و بازخورد را در روند توسعه باز نگه دارید، و تا زمانی که چیزی “درست” باشد، آن را ادامه دهید. اطمینان حاصل کنید که حداقل نظرت مثبت را به دست میآورید و قادر خواهد بود آن را گسترش دهید.
نکته کلیدی این است که با حداقل محصول قابل دوام خود (MVP) شروع کنید، آن را درست و کاربردی کنید و سپس از آنجا اقدام به توسعه کنید
محصول خود را به سرعت وارد بازار کنید و شروع به بررسی واکنشهای مشتری کنید. در حالی که یک تولیدکننده منتظر میماند تا محصول خود را برای مشتریانایدهآل کند، یک رقیب، محصول مشابه قابل قبولی را با موفقیت به فروش میرساند. اما چرا یک پروژه ناتمام را به بازار عرضه کنیم؟
این عمل به آن دلیل اهمیت دارد که تا قبل از ورود به بازار، محصول شما کاملاً داخلی است. شما فرض میکنید که مردم به پروژه شما یا خرید محصول شما علاقهمند میشوند، اما تا زمانی که محصول خود را در بازار تست نکنید، هیچ دیدگاه واقع بینانهای ندارید. یک MVP فقط راهی برای به دست آوردن یک نمونه کار برای ورود به بازار نیست، بلکه راه بسیار خوبی برای به حداقل رساندن ریسک است.
اگر پروژه شما واکنشی که انتظار داشتید را از سوی بازار نداشته باشد، اینجا جایی است که میتوانید بدون از دست دادن سرمایهگذاری قابل توجه، به مسیر توسعه برگردید.
آزمایش اولیهی موارد تجاری مانند مدل قیمتگذاری، نام تجاری بصری، پیامرسانی و تجربه مشتری را میتوان در این مرحله انجام داد. این به هیچ وجه نسخه نهایی شما نیست، اما قولهایی که در این مرحله میدهید را در نظر داشته باشید زیرا همه چیز هنوز در حال تغییر است. این یک مرحله اولیه برای کسب و کار شما است، جایی که میتوانید واکنش واقعی بازار را بسنجید. این کاملاً به شما بستگی دارد که درایو آزمایشی شما چقدر باریک یا گسترده باشد.
این کار همچنین، حتی بیشتر از خود محصول، زمینه آزمایش عالی برای پیامهای بازاریابی، فروش، تبلیغات و کمپینها است.
این احتمالاً مهمترین مرحله از ده مرحله است. نحوه پاسخگویی شما به بازخورد تعیین میکند که محصول شما چقدر به بازار نزدیک خواهد شد. به یاد داشته باشید، شما به انتقاد و سؤالات نیاز خواهید داشت. اگر فقط واکنشهای مثبت دریافت کنید، یا چیزی بینقص خلق کردهاید (خوب است! … اما… بعید است) یا مخاطب شما درست نیست. شما میخواهید به طور مداوم محصول خود را بهبود ببخشید، و هیچ راهی برای انجام این کار بهتر از گوش دادن به آنچه مشتریان شما با آن دست و پنجه نرم میکنند وجود ندارد.
به روزرسانی در محصول، طرح کسب و کار، بازاریابی و استراتژیهای مالی امکان توسعه را فراهم میکند. اگر واقعاً ثابت شود که یک طرح برنده است، اکنون زمان خوبی برای جمعآوری منابع و افزایش سرمایه است. اینجاست که شما واقعاً ساختن آینده را شروع میکنید. ایده شما بدون شک با ویژگیها، اجراها یا برنامههای کاربردی بالقوه در حال انفجار است، و اینجاست که میتوانید دقیقاً تصویر موفقیتآمیز ایدهتان و همچنین چارچوب زمانی که در آن میخواهید به این اهداف برسید را ترسیم کنید. جنبههای کلیدی که در این مرحله باید روی آنها تمرکز کرد عبارتند از:
شاید این آخرین نقطه باشد، اما پایان سفر شما نیست. توسعه همیشه باید با اصلاحات و بهبودها و به دنبال آن گسترش دوباره همراه باشد. این یک چرخه ثابت از پیشرفتهای مستمر و مستقل است که ما آن را نوآوری روزانه مینامیم.