مارک آندریسن، سرمایهگذار خطرپذیری که مفهوم تناسب محصول-بازار (PMF) با نام او گره خورده است، میگوید: ((تنها چیزی که مهم است، رسیدن به تناسب محصول-بازار است.))
رقابت در بازاری که بازیگران مختلفی محصول شما را به مشتریان پیشنهاد میدهند کار سختی است. برای موفقیت در این رقابت، متمایز بودن محصول شما نقش کلیدی بازی میکند و این تمایز بدست نمیآید جز با دستیابی به تناسب محصول با بازار (PMF)؛ یعنی نقطهای که در آن مطمئن هستید نیاز بازار چیست و محصولی که ساختهاید آن نیاز را برآورده میکند. البته تناسب محصول با بازار چیزی نیست که یکشبه به دست بیاید. به بیان دیگر، تناسب محصول با بازار دوی 100 متر نیست، بلکه یک ماراتن است که نیاز به برنامهریزی و تلاش زیادی درون شرکت دارد.
در این مقاله به اهمیت PMF در موفقیت محصول و چگونگی اندازهگیری آن میپردازیم.
تناسب محصول-بازار حالتی را توصیف میکند که در آن مشتریان هدف، محصول شما را میخرند، استفاده میکنند، از محصول راضی بوده و آن را به دیگران پیشنهاد میدهند!
در واقع PMF وضعیتی است که وقتی اتفاق بیفتد، وجودش احساس میشود، استفاده از محصول هر روز بیشتر شده، نیاز به سرورهای بیشتر و نیروهای بیشتر در شرکت احساس میشود ودرآمد بالا میرود! (چه حس خوبی!)
به گفته کارآفرین و سرمایهگذار خطرپذیر مارک آندریسن،
تناسب محصول با بازار یعنی یافتن یک بازار خوب و توسعهی محصولی که بتواند نیاز آن بازار را رفع کند.
چرا دستیابی به PMF اینقدر مهم است؟ چرا بسیاری از سرمایهگذاران خطرپذیر قبل از سرمایهگذاری در یک استارتاپ، سنجههای مربوط به PMF را بررسی میکنند؟ چرا اندریسن معتقد است زندگی هر محصولی به قبل از تناسب محصول با بازار و بعد از آن تقسیم میشود؟
پاسخ ساده است: قبل از توسعه محصول خود باید مطمئن شوید بازار به سرویس/محصول شما نیاز دارد و ارزش پیشنهادی محصول شما توسط مشتری و کاربر درک میشود. همانطور که در مقاله ارائه به سرمایهگذار اشاره شد مهمترین دلیل رد استارتاپها در صندوق پارتیان در سال 1400 فاکتورهای مربوطه به بازار (30%) و محصول (19%) بوده است؛ البته دادههای کتاب معروف The Lean Startup نیز آمار مشابهی ارائه میدهد، مطابق آنچه که Eric Ries در این کتاب میگوید، دلیل شکست 42% از استارتاپها عدم نیاز بازار به محصول است!
هیچ مسیر یکتایی برای دستیابی به PMF وجود ندارد. ولی دن اولسن در کتاب خود، The Lean Product Playbook، رویکرد نسبتا خوبی را پیشنهاد میدهد:
سپس، بر اساس آن تستها تشخیص دهید که آیا در مسیر درستی حرکت میکنید یا خیر.
مجموعه موارد فوق در هرمی تحت عنوان هرم PMF دستهبندی میشود.
مهمترین هدف PMF این است که چند درصد از کاربران شما فکر میکنند وجود محصول جدیدی که توسعه دادهاید در زندگی آنها ضروری است. بنابراین مسیر رسیدن به تناسب محصول-بازار از ارتباط مستمر با کاربر/مشتری میگذرد.
نکته مهم آن است که در عمل نمیتوان به طور مستقیم از کاربرتان سوال کنید که محصول شما چقدر برایش مهم یا ضروری است! در عوض میبایست به کمک روشهای کمی و کیفی، دادههای مختلفی از کاربرانتان جمعآوری کنید تا به اعداد و درصدهایی از مشتریان نسبت به محصول خود برسید تا نهایتا بتوانید به درک عمیقی از دیدگاه و احساس مشتریان برسید.
هیچ مجموعه ثابتی از معیارها نمیتواند تعیین کند که چه زمانی یک محصول به PMF دست مییابد. اما سیگنالهایی وجود دارد که نشان میدهد محصول مورد نظر در جهت درستی حرکت میکند یا خیر.
رویکردهای اصلی در اندازهگیری تناسب محصول-بازار، گردآوری دادههای مشتری مبتنی بر روشهای کمی و کیفی است. مهمترین معیارهای سنجش PMF شامل موارد زیر است:
علیرغم وجود روشها و سنجههای مختلف، موارد زیر معروفترین سنجهها برای اندازهگیری PMF است:
یکی از رایجترین روشهای سنجش PMF که توسط سین الیس معرفی شد و به قانون 40% معروف است، روش پرسشنامهای است؛ به این صورت که از مشتری سوال میشود:
در صورتی که از محصول استفاده نکنید چه احساسی خواهید داشت؟
اگر نتیجه پرسشنامه شما گویای آن بود که بیش از 40 درصد از کاربران شما معتقدند اگر از محصول شما استفاده نکنند «بسیار ناراحت خواهند شد»، این شانس وجود دارد که بتوانید جذب مشتری پایدار و مقیاس پذیری را در این محصول تجربه کنید.
امتیاز مبلغ برند (یا همان شاخص خالص ترویجکنندگان، (NPS)) معیار مناسبی از احساس واقعی کاربر/مشتری نسبت به محصول شما است. این معیار میزان تمایل مشتریان شما را برای پیشنهاد محصول به دیگران نشان میدهد.
محاسبه این معیار، مشابه مورد قبل، مبتنی بر پرسشنامه است و به شما کمک میکند تا متوجه شوید که آیا کاربران نسبت به محصول شما رضایت کافی دارند و اگر ندارند دلیل آن چیست.
مهمترین سوالی که باید در پرسشنامه NPS پرسیده شود این است که: چقدر احتمال دارد که محصول/خدمت ما را به دوست یا همکارتان توصیه کنید؟
پاسخ دهندگان میتوانند امتیازی بین 0-10 به این پرسش بدهند و برمبنای زیر دستهبندی شوند:
برمبنای موارد فوق، فرمول محاسبه NPS به صورت زیر است:
NPS = %ترویجکنندگان – %مخالفان محصول/خدمت
البته شایان ذکر است که پرسشنامه NPS میتواند شامل سوالهای تکمیلی هم باشد تا دلیل رضایت و عدم رضایت مشتریان را مشخص کند. برخی از سوالهایی که میتواند مکمل پرسش اصلی NPS باشد به قرار زیر است:
این رویکرد توسط اندرو چن پیشنهاد شد. او دربارهی این سنجه میگوید: DAU/MAU یک معیار مناسب برای سنجش سطح تعامل کاربران است که به صورت درصد بیان میشود. معمولاً این نسبت برای یک محصول خوب بیش از 20٪ و برای یک محصول در سطح جهانی بالای 50٪ خواهد بود.
نرخ ریزش و بازگشت مشتریان دو معیار مناسب برای قضاوت سطح تناسب محصول-بازار است. اگر مشتریان شما بلافاصله پس از اولین استفاده، محصول را کنار بگذارند، به این معنی است که محصول نتوانسته نیاز کاربر را رفع کند یا رضایتش را جلب کند. به بیانی دیگر هرچه نرخریزش بیشتر باشد، چشمانداز محصول-بازار نامطلوبتر خواهد بود.
به طور مشابه، اگر مخاطبان محصول شما را دوست داشته باشند و بازخورد مثبتی ارائه دهند، به این معنی است که به تناسب مناسب محصول-بازار رسیدهاید. به همین دلیل است که تجزیه و تحلیل نسبت نرخ ریزش به نرخ بازگشت معیار مهمی است؛ زیرا به شما کمک میکند تا بینش بهتری از کارایی محصول برای کاربر داشته باشید. البته شما میتوانید تحلیل نرخ بازگشت و ریزش را عمیقتر انجام دهید؛ مثلاً از مشتری/کاربر بپرسید کدام ویژگی محصول نتوانسته نیازهای او را برآورده کند، آیا طراحی UX کمتر کاربرپسند است یا ویژگیهای دیگری وجود دارد که نیاز به بهبود دارند.
یکی دیگر از رویکردهای اصلی در رسیدن به PMF سنجش نسبت درآمدزایی یک مشتری به مقدارِ هزینه شده برای جذب همان مشتری است. این معیار با فرمول زیر محاسبه میشود:
LTV/CAC
LTV = نرخ ریزش/ (درآمد ماهانه از یک مشتری* درصد حاشیه صود ناخالص)
CAC = تعداد مشتری جدید جذب شده/ هزینههای فروش و بازاریابی
مدیران محصول معتقدند عدد 3 و بیشتر، نسبت مناسبی برای این معیار است.
ما در این پست درباره تناسب محصول-بازار صحبت کردیم و راههای مختلفی برای تعیین و اندازهگیری آن معرفی کردیم. دستیابی به تناسب محصول/بازار به این معنی است که محصول شما توانسته به کمک ازرش پیشنهادی خود مشکل بخشی از بازار را حل کند. بنابراین تناسب محصول-بازار فقط یک نقطه میانی در مسیر ایجاد یک کسبوکار موفق حول محصول شماست. پس از رسیدن به تناسب محصول-بازار، باید به دنبال کانالهای توزیع مناسب محصول بگردید تا بتوانید سهم از بازار خود را به حداکثر برسانید. در پستهای بعدی این موضوع را شرح خواهیم داد.
توجه به این نکته ضروری است که رسیدن به PMF وظیفه یک نفر یا یک تیم نیست؛ بلکه همه تیمها از قبیل فروش، بازاریابی، مالی، پشتیبانی و… در این موضوع دخیل هستند.